پرتال امام خمینی(س): یادداشت ۵۲۹/ محمد رجایی نژاد

شخص‌پرستی از دیرباز، و در دوره‌های گوناگون زندگی انسان‌ها کم‌وبیش وجود داشته است. همواره انسان‌هایی به دلیل برخی توانایی‌ها و گیرایی‌هایی که داشته‌اند، توجه مردم را جلب کرده و مشهور و الگو شده و می‌شوند. تا این‌جای کار چالشی در بین نیست؛ دشواری و پیچیدگی زمانی‌ست که این علاقه و پیروی و الگوگیری کم‌کم از حالت طبیعی خارج شده و در بستر افراط قرار می‌گیرد، و به شخصیت و شخص‌پرستی می‌انجامد. وقتی عشق و دلبستگی به شیفتگی افراط‌گونه دگرگون شود، به‌گونه‌ای که انسان مرید و دلباخته‌ی بی‌چون‌و چرای شخص موردِ علاقه‌اش گردد و از او اسطوره سازد و داستان‌سرایی کند؛ معضل آغاز می‌شود. با گسترش این معضل، معضلات اجتماعی نیز پدیدار می‌گردد.

تاریخ ادیان و انبیای الهی نشان می‌دهد که یکی از اهداف آنها مبارزه با همین معضل و مشکل اجتماعی بوده است. آیه ۱۴۴ سوره آل عمران بر این حقیقت تأکید می‌کند که اسلام، دین فردپرستی نیست:
«وَمَا مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَفَإِنْ مَاتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلَیأَعْقَابِکُمْ وَمَنْ یَنْقَلِبْ عَلَیعَقِبَیْهِ فَلَنْ یَضُرَّ اللَّهَ شَیْئًا وَسَیَجْزِی اللَّهُ الشَّاکِرِینَ».
در تفسیر نمونه، ذیل این آیه آمده است: «مسالة فردپرستی یکی از بزرگترین خطراتی است که مبارزات هدفی را تهدید می‌کند، وابستگی به شخص معین اگرچه پیامبر خاتم(ص) باشد، مفهومش پایان‌یافتن کوشش و تلاش برای پیشرفت، به هنگام از دست‌رفتن آن شخص است و این وابستگی یکی از نشانه‌های بارز عدم رشد اجتماعی است.» (تفسیر نمونه، ج ۳، ص ۱۱۶)
دلیل برخورد شدید اسلام با شخص‌پرستی
این رفتار، گرفتاری‌هایی هم برای خود شخص پرستش‌شده به وجود می‌آورد، و هم برای افراد و اقشاری از جامعه که او را در حد پرستش می‌ستایند و در حدِّ معصوم قلمداد کرده و اجازه هیچ نقدی را نمی‌دهند. ازجمله برآیند شخص‌پرستی و اسطوره‌سازی عبارتند از:
۱. بُت‌سازی: کسی که تبدیل به اسطوره شده و از شخصیتش بُت ساخته می‌شود، آشکارا یا در خفا همیشه انتظار تعریف و تمجید و کرنش از دیگران را دارد؛ چون تکبر و غروری دروغین سراسر وجودش را فرا گرفته و دیگر حاضر نیست از موقعیتی که در آن قرار گرفته ذره‌ای افول کند. او به این دلیل که دیگران شیفته‌اش هستند، خود را در مرکز توجه می‌بیند و تلاش می‌کند افکار و نگرش‌های خود را بر دیگران، به‌ویژه طرفدارانش تحمیل کند. چرا که می‌داند آنها آنقدر نسبت به او ارادت دارند که چه درست و چه غلط، حاضرند خواسته و گفته‌های او را بپذیرند.
امام خمینی این ویژگی، و این گونه افراد را غافل از قدرت حق دانسته و معتقد است آنها آمال شیطانی دارند. (موسوعه امام خمینی، ج ۵۰؛ نامه‏ های اخلاقی، ص ۸۶)
۲. انتقادناپذیری: معمولا انتقادپذیری در انسان‌هایی که توسط مردم بُت شده‌اند، به پایین‌ترین سطح خود تنزل می‌یابد، و گاهی اصلاً امکان‌پذیر نیست. چون خودش را در لایه‌ای محافظت‌شده از طیف وسیعی از هواخواهانش می‌بیند که حاشیه‌ای امن برایش مهیا می‌کنند و با طرفداری کور و متعصبانه بر هرگونه گفتار و رفتار او صحه می‌گذارند؛ در این صورت دیگر نگران انتقاد مردم نیست.
امام خمینی در ریشه‌یابی این خصلت می‌فرماید:
«منشأ خوش‏آمد ما از مدح و ثناها و بدآمدنمان از انتقادها و شایعه ‏افکنی ‏ها حبّ نفس است که بزرگ‏ترین دام ابلیس لعین است. ماها میل داریم که دیگران ثناگوی ما باشند، گرچه برای ما افعال شایسته و خوبی‏های خیالی را صد چندان جلوه دهند، و درهای انتقاد- گرچه به حق- برای ما بسته باشد، یا به صورت ثناگویی درآید. از عیب‏جویی‏ها، نه برای آن که به ناحق است، افسرده می‏شویم و از مدحت و ثناها، نه برای آن که به حق است، فرحناک می‏گردیم، بلکه برای آن‏که عیب من است و مدح من نیست.» (صحیفه امام، ج ۱۸، ص ۵۱۶)
۳. خودبزرگ‌بینی: خودبزرگ‌بینی یکی دیگر از ویژگی‌هایی‌ست که بیشتر بین اسطوره‌شده‌ها دیده می‌شود. زیاده‌روی در بالابردن شخصیت افراد این توهم و اشتباه را در ذهن آنها ایجاد می‌کند که چند پله از عموم مردم بالاترند و اینگونه سطح خواسته‌ها و انتظارات آنها از کل جامعه بالا می‌رود و تصور می‌کنند که لایق احترامی بی‌حدوحصر از جانب عموم مردم هستند. این ویژگی بد اخلاقی را امام خمینی مادر بت‌ها و از ویژگی‌های شیطانی دانسته و هشدار می‌دهد:
«شیطان که در مقابل امر خدا ایستاد و به آدم خضوع نکرد، در حجاب ظلمانی خودبزرگ‏بینی‏ بود... ما نیز تا در حجاب خودی هستیم و خودبین و خودخواه هستیم، شیطانی هستیم و از محضر رحمان مطرود، و چه مشکل است شکستن این بت بزرگ که مادر بت‏ها است!» (موسوعة الإمام الخمینی، ج ۵۰؛ نامه ‏های اخلاقی، ص ۴۱)
۴. خودشیفتگی: خودشیفتگی ایجاد شده به‌دلیل محبوبیت بیش از حد در شخص اسطوره، سبب می‌گردد که او دیگر نتواند مخالفانش را ببیند و تحمل‌کردنشان برایش بسیار دشوار می‌شود. شخص اسطوره معمولاً از این می‌هراسد که مبادا منتقدانش روی ذهن طرفداران تاثیری ناخوشایند بگذارند و از این نگران است که وجهه اجتماعی‌اش تضعیف شود. شخص اسطوره گاهی تلاش می‌کند با وسیله قرار دادن طرفدارانش، مُهر سکوت بر لبان مخالفانش بزند. گاه شیفتگان خویش را به میدان می‌کشد تا روی منتقدان و مخالفان را کم کنند. میدان دید افراد اسطوره معمولا محدود به طیف طرفداران خود می‌شود. برخی اسطورگان برای مخالفین خود هیچ ارزشی قائل نمی‌شوند و از همه انتظار دارند که آنها را در حد بُت، پرستش کنند. به فرموده امام خمینی تا «مادامی‏که این هست، الهیت در کار نیست؛ همان پرستش‏ نفس است... بتی‏ است، معبدی است و بتخانه‏ای است که آدم خودش در خودش [ساخته‏] است.» (امام خمینی، تفسیر سوره حمد، ص ۱۲۱)

۵. مُختَلس عقیده: سوءاستفاده از طرفداران برای پیشبرد اهداف شخصی، موضوع دیگری است که بسیار دارای اهمیت است. برخی افراد اسطوره از احساسات، تعصبات و اعتقادات ایجادشده در بین هوادارانشان به نفع خود و در تحقق مقاصد و اهداف شخصی بهره‌برداری می‌کنند. آنها می‌دانند که در بین مریدانشان دارای جایگاه ویژه هستند، و اگر بخواهند می‌توانند از حمایت آنها نهایت استفاده را ببرند.
۶. معضل اجتماعی: معضل بزرگتر شخص‌پرستی برای اجتماع، به شیفتگان و پیروان برمی‌گردد. خصلت‌هایی که در بین افراد شخصیت‌پرست شکل می‌گیرد و در پی آن معضلات اجتماعی بی‌پایان پدید می‌آید، گاهی می‌تواند سرنوشت یک ملت را تغییر دهد. انسان‌های شخصیت‌پرست دارای تعصبات خشک، کور و بی‌منطق می‌شوند. آنقدر جایگاه کسی را بالا می‌برند که دیگر نمی‌توانند عیوب و اشتباهات او را ببینند و بفهمند. اگر دیگران هم متوجه این اشتباهات شوند و آنها را بیان کنند، با مقاومت بسیار شدید و خشونت‌آمیزِ افرادِ شخصیت‌پرست روبرو می‌شوند. تندروی، خشونت‌طلبی، اقتدارگرایی و دشنام‌گویی از ویژگی‌هایی است که ممکن است در افراد شخصیت‌پرست پدید آید که سرانجام فضایی را فراهم می‌آورد که به کل بدنه جامعه صدمات جبران‌ناپذیری وارد می‌کند. کسی که شخصیتی را می‌پرستد و از وی بت می‌سازد و اجازه هیچ نقدی نمی‌دهد، همیشه در پی بسته‌بندی افکار خود در سمت و سوی هواداری و حمایت از شخص اسطوره است و در این میان عنصر منطق و اعتدال هیچ جایگاهی نخواهد داشت؛ چون هدف او صرفاً حفظ جایگاه اسطوره و خدشه‌دار نشدن اوست. افراد اسطوره‌پرست هرگز دوست ندارند آن ذهنیت بی‌عیب و نقصی که از فرد اسطوره در ذهن خود ساخته‌اند صدمه ببیند و خدشه‌دار شود.

دیدگاه امام خمینی
روش و سیره نظری و عملی امام خمینی ـ به‌عنوان یک شخصیت و رهبر دینی ـ با پیروی از قرآن و سیره پیامبر(ص) و ائمه اطهار(ع) مخالفت با شخص‌پرستی بوده است. او که همه چیز برای اسطوره‌شدنش آماده بود و برخی یاران شیفته‌اش، و مردم داشتند ایشان را در حدِّ پرستش بالا می‌بردند، خود وارد صحنه شد و با این معضل اجتماعی مبارزه کرد و شدیداً هشدار داد:
«ملت با اسلام است. نه با من است و نه با شما و نه با دیگری. من اگر یک کلمه‏ ای بر خلاف اسلام بگویم، همین ملت می‏ریزند و من را از بین می‏برند. ملت اسلام را می‏خواهد. ملت شخص نمی‏خواهد. شخص‏پرست نیست ملت. ملت می‏خواهد که قوانین اسلام در این مملکت پیاده بشود.» (صحیفه امام، ج ‏۱۴، ص ۳۷۱)
گاهی افراد، احزاب و گروه‌های سیاسی و اجتماعی با اهداف خاصی ـ دانسته و ندانسته ـ به‌وسیله رسانه‌های گروهی و تبلیغات سیاسی، شخصیت وجیه‌المله و محبوبی را بدون این‌که خود وی بخواهد، از او چهره‌ای اسطوره‌ای ساخته و با استفاده از تعریف و تمجید در رسانه‌ها و نیز ایجاد جوی که در آن شخص فارغ از پاسخگویی یا مصون از اشتباه است، مخالفان خود را مجبور به سکوت و مردم را وادار به تمکین می‌کنند.

در این هنگام این سلامت نفس و خودساختگی آن شخصیت است که باید به میدان آمده و با این معضل مبارزه کند. چنانکه امام خمینی بارها این کار کرد و به افراد و رسانه‌های جمعی تذکر داد:
«من نظری به دیگران ندارم، راجع‌به خودم می‏گویم؛ از این وضع رادیو- تلویزیون خوشم نمی‏آید... مدت‌هاست که وقتی می‏بینم رادیو- تلویزیون را هر وقتی بازش می‏کنم از من اسم می‏برد، خوشم نمی‏آید. ما باید به مردم ارزش بدهیم، استقلال دهیم و خودمان کنار بایستیم و روی خیر و شرّ کارها نظارت کنیم.

ولی این‌که تمام کارها دست ما باشد... صحیح نیست... مثل ملاقات امروز من با شما که با هم صحبت می‏کنیم، این دیگر در رادیو- تلویزیون گفتن ندارد که رادیو بگوید، تلویزیون بگوید، رادیو چند دفعه، تلویزیون چند دفعه، این کارها مردم را خسته می‏کند هیچ محتوا هم ندارد... اول خبر که می‏خواهد شروع کند عکس مرا می‏گذارند، آن را بردارید، و اگر کسی از شما سؤال کرد بگویید فلانی گفته است.» (همان، ج ‏۱۹، ص ۳۴۶ ـ ۳۴۷)
امام خمینی با کسانی که از روی عشق و علاقه و یا به هر دلیل دیگر به ایشان تعصب‌ورزیده و به تعریف و تمجید پرداخته و از اعتدال خارج می‌شدند، برخورد کرده و تذکر می‌داد.

نمونة بارز آن هنگام دیدار نمایندگان دور اول مجلس شورای اسلامی با ایشان بود. آقای فخرالدین حجازی، یکی از مبارزان و از عاشقان امام خمینی، در یکی از دیدارهای جمعی سخنان خود را خطاب به حضرت امام با جملة «بابی أَنْتَ وَ امّی» آغاز کرد و در ادامه نیز به تجلیل از مقام والای ایشان پرداخت. با پایان سخنانش، با گلایه شدید امام خمینی روبرو شد و در همان جمع، و در برابر دیدگان مردم فرمودند:
«من خوف این را دارم که مطالبی که آقای حجازی‏ فرمودند درباره من، باورم بیاید. من خوف این را دارم که با این فرمایشات ایشان و امثال ایشان برای من یک غرور و انحطاطی پیش بیاید. من به خدای تبارک و تعالی پناه می‏برم از غرور. من اگر خودم را برای خودم نسبت به سایر انسانها یک مرتبتی قائل باشم، این انحطاط فکری است و انحطاط روحی. من در عین حال که از آقای حجازی تقدیر می‏کنم که ناطق برومندی است و متعهد، لکن گله می‏کنم که در حضور من مسائلی که ممکن است من باورم بیاید فرمودند.» (همان، ج‏۱۲، ص ۳۴۳)
یا در دیداری که ائمه جمعه سراسر کشور با ایشان داشتند، و آیت‌الله علی مشکینی مطالبی را در تعریف و تمجید از امام خمینی بیان کرد که نشانه‌هایی از شخص‌پرستی بود، حضرت امام در همان بدو سخنان خویش تذکر داد:
«من قبلا از آقای مشکینی گله کنم: ما آن قدری که گرفتار به نفس خودمان هستیم کافی است، دیگر مسائلی نفرمایید که انباشته بشود در نفوس ما و ما را به عقب برگرداند. شما دعا کنید که آدم بشویم، دعا کنید که حتی به همین ظواهر اسلام عمل بکنیم. ما که دستمان به آن بواطن نمی‏رسد، لا اقل به این ظواهر عمل بکنیم.» (صحیفه امام، ج ‏۲۰، ص ۳۹۴)
نتیجه
شخص‌پرستی یک معضل اجتماعی‌ست که هم به خود شخص و هم به جامعه ضربه می‌زند. این را امام خمینی به خوبی می‌دانست و تمام تلاش خود را کرد تا با این مشکل مبارزه کند. سیره نظری و عملی ایشان نشان داد ممکن است کسی به اوج شهرت برسد؛ اما این دلیل نمی‌شود که شخصیتش مورد پرستش قرار گیرد. همه انسان‌ها قابل احترامند، ولی از هیچکس نباید بت ساخت. باید دانست که هر انسانی در هر جایگاهی که باشد احتمال اشتباه و خطا در وی وجود دارد.

. انتهای پیام /*